کلاس علوم پایه ششم دکتر سی

قصه گو: پیتون (او/او)، 23 ساله، لوئیزیانا

"سلام، اسم من Payton Culclager است. و من در حال حاضر یک تکنسین آزمایشگاه HLA هستم که در دانشگاه تولین در نیواورلئان، لوئیزیانا کار می کنم. من به تازگی از دانشگاه خاویر لوئیزیانا فارغ التحصیل شده ام، با لیسانس علوم، در زیست شناسی، با یک مقطع تحصیلی در شیمی و همچنین یک دوره مینور در زبان فرانسه. و من فارغ التحصیل شدم، پس این را برای من دوست دارم. اما اساساً داستان من در مورد کلاس علوم ششم دبستان دکتر سی است. من همیشه به مسائل علمی علاقه داشتم. من واقعاً اسمی برای آن نداشتم. اما پدرم همیشه در مورد مخلوط کردن چیزهای خانه به من رسیدگی می کرد، من باربی هایم را بیرون می آوردم و لوسیون و ژل مو و شوینده بدن را با هم مخلوط می کردم و به خودم می گفتم "میکس". دانشمند بودن، می دانید. و بنابراین والدین من در آن زمان واقعاً نمی دانستند با آن چه کنند. آنها بسته های علمی برای دختران نداشتند. بنابراین آنها به نوعی باربی ها و چیزهای دیگر را به من دادند و اجازه دادند آن را داشته باشم. 

اما من از زمانی که خیلی خیلی کوچک بودم همیشه به علم علاقه داشتم. خوب، وقتی وارد سال ششم در میسوری شدم، با معلم علوم دکتر سی آشنا شدم. تا آن نقطه پس یه جورایی باحال بود یک مرد سیاهپوست به من علم می‌آموزد. و سپس دو، آن علم بود. قبل از آن، آنها چیزهای کوچک زیبا را به شما می دهند و در مورد ابرها صحبت می کنند. و ما در مورد چرخه های آب صحبت می کنیم، می دانید، در کلاس های کوچکتر، کلاس دوم، سوم، چهارم، پنجم. اما در کلاس ششم، آن موقع است که یادم می‌آید همه چیز به نوعی جدی می‌شود. اون موقع یادم میاد که شروع کردم به درس خوندن. این چیزی است که من به یاد دارم که شروع کردم به درک اینکه علم چیست و چگونه آن را در زندگی خود به کار ببرم. و یادم می آید که دکتر سی به ما ویدیوها را نشان می داد. ما تعداد زیادی فیلم Bill Nye the Science Guy را تماشا می‌کردیم، بسیاری از The Facts of Life را با تیم و موبی تماشا می‌کردیم. بنابراین ما همه آن کانال های کوچکی را که آنها در اختیار داشتند، آن نوع منابعی که در آن زمان برای ما داشتند را تماشا کردیم. و کلیپ‌های واقعاً مرتبط را به ما نشان می‌داد، به یوتیوب می‌رفت و آهنگ‌های کوچکی را جستجو می‌کرد تا به ما کمک کند چیزهایی مانند چرخه آب یا چیزهایی مانند فتوسنتز را به خاطر بسپاریم، من آن آهنگ فتوسنتز را تا امروز به یاد دارم. آن را بارها و بارها برای ما پخش می کرد تا ما آن را در سرمان بیاوریم. 

و اساساً من داستان را تعریف می کنم، زیرا از دکتر C سپاسگزارم که به نوعی مرا با علم به روشی کاربردی آشنا کرد. و من خیلی باحال بودم این واقعاً به نوعی این ایده را در ذهن من تثبیت کرد که می‌خواهم حرفه‌ام را در علم دنبال کنم، و قرار است یاد بگیرم دنیا چگونه کار می‌کند. پس این داستان من است. ممنونم، دکتر سی، اگر این را گوش می کنید، یا اگر اتفاقی این را می شنوید، اما من واقعاً از آن تشکر می کنم. و بله، بنابراین من فقط امیدوارم که بچه های بیشتری بتوانند مانند من با علم آشنا شوند، به ویژه اقلیت ها و بچه های محروم. آنها می توانند وارد این نوع زمینه ها شوند زیرا واقعاً جالب است و برای همه است. متشکرم."

من از دکتر سی تشکر می کنم که به نوعی مرا با علم به روشی کاربردی آشنا کرد... این واقعاً به نوعی این ایده را در ذهن من تثبیت کرد که می خواهم حرفه خود را در علم دنبال کنم و می خواهم یاد بگیرم که چگونه جهان چگونه است. آثار.