تبدیل دختر به زن علم

قصه گو: جردن (او/او)، 21 ساله، تگزاس

رونوشت داستان:

«سلام، نام من جردن است و در کلاس ششم عاشق علم شدم. من به مدرسه راهنمایی گارسیا در سن آنتونیو، تگزاس رفتم. و در آنجا من همه چیز را در مورد علوم زمین، فیزیک، علوم زیستی، نجوم، البته به روشی ابتدایی یاد گرفتم، اما کاملاً عاشق این موضوعات شدم. و اکنون، من در دانشگاه تگزاس A&M، Corpus Christi، در رشته علوم محیطی تحصیل می کنم. و من واقعاً در دسامبر امسال فارغ التحصیل می شوم. و من از کلاس ششم عاشق علم بودم. یادم می آید معلمم، معلم علوم من در کلاس ششم در واقع برای هر دانش آموز کلاس آب شیرین از چشمه ای که بازدید کرده بود می آورد تا اگر می خواستند امتحان کنند. و من در آن زمان هرگز از چشمه آب شیرین ننوشیده بودم! و اکنون که به گذشته نگاه می کنیم، کمی کوچک به نظر می رسد. اما به یاد دارم که در آن زمان واقعاً شگفت زده شدم که این چیزها وجود دارند و زمین می تواند ما را به همان شکلی که می تواند فراهم کند. و او یک اقلیت بود و من یک اقلیت هستم، من اسپانیایی هستم. من واقعاً به این فکر کردم که اگر او می تواند درس بخواند و از این شیوه زندگی لذت ببرد، من هم می توانم. از آن زمان، من می‌خواستم علم را دنبال کنم و در مورد چگونگی تأمین زمین طبیعی برای ما به طرق مختلف بیشتر بیاموزم. و بله، من چند سال آخر عمرم را وقف این کار کرده ام. بنابراین، می دانید، آن تجربیات در کلاس ششم واقعاً سال های آینده را که قرار بود به خانه بازگردند، رقم زد. امیدوارم تا آخر عمرم تحقیق کنم. و بله، پس این داستان من است.»

به یاد دارم که معلم علوم من در کلاس ششم در واقع آب شیرینی را از چشمه ای که به آن سر زده بود برای هر دانش آموز کلاس آورده بود تا اگر می خواستند امتحان کنند... یادم می آید که در آن زمان واقعاً از وجود این چیزها و اینکه زمین می تواند وجود داشته باشد شگفت زده بودم. ما را به گونه ای که می تواند تامین کند.

داستان جردن